شب




شب در کارنامه سیاه خود چه کرده که لایق این همه ستاره شده؟؟!؟؟!؟؟!؟؟!؟؟



زخم


 



زخمی بر پهلویم است

روزگار نمک می پاشد

و


من پیچ و تاب می خورم

همه گمان می کنند که

می رقصم و شادم...




اشک ابر








قطره های اشک ابر

ناگهان بر  گونه های سرد من چکه کرد

آرام آرام نسیم از داغ مرگ لاله ناله کرد

آسمان لباس دیشبش را پوشیده

زمین بی درنگ نفسش را دوباره تازه کرد

گلدان بی رمق هم جان دادنش را نظاره کرد

از عشق او

پروانه هم زیر باران گریه کرد.